عسگر صلاحی؛ ندا نبی زاده اردبیلی
چکیده
یکی از مباحث ادبی که ظهور و رشد علوم جدید مسیر بررسی آن را دگرگون ساخت، استعاره بود. این عنصر ادبی که سالیان متمادی به عنوان ابزاری صرفا تزئینی و متعلق به زبان شاعرانه تلقی میشد، با ظهور زبانشناسی شناختی اساس تفکر و وسیله درک مفاهیم انتزاعی معرفی شد. با این توضیح که ذهن بشر، مفاهیم غیرمادی را در قالب امور محسوس و با بهرهگیری از ...
بیشتر
یکی از مباحث ادبی که ظهور و رشد علوم جدید مسیر بررسی آن را دگرگون ساخت، استعاره بود. این عنصر ادبی که سالیان متمادی به عنوان ابزاری صرفا تزئینی و متعلق به زبان شاعرانه تلقی میشد، با ظهور زبانشناسی شناختی اساس تفکر و وسیله درک مفاهیم انتزاعی معرفی شد. با این توضیح که ذهن بشر، مفاهیم غیرمادی را در قالب امور محسوس و با بهرهگیری از استعاره درک میکند و چون ذهن، امور فرامادی را در قالب مادیات مورد تجربه خود بازآفرینی میکند، از این رو استعارههای کاربردی افراد به آشکارسازی شالودههای ذهنی آنها کمک میکند. بر اساس این گفتهها، کوشیدهایم مفهومسازی صفات را در آثار کودکانه بررسی کنیم تا فضای ذهنی غالب در تولید آنها را نشان دهیم. پس اشعار شاهد را انتخاب و با روشی تحلیلی و توصیفی کلاناستعارههایی که در مفهومسازی صفات این اشعار دخیلند بررسی کردهایم. نتایج نشان میدهد شاعر در مفهوم-سازی صفات به 3 کلان استعاره: درک ما از پدیدهها، دارای مزه است؛ دل امری موجود است و محبت آتش است، نظر داشته است. از میان انواع استعاره مفهومی، تنها استعاره هستیشناختی مد نظر شاعر بوده و در انتخاب حوزه مبدا اغلب از ملموسات دو حوزه لامسه و چشایی در مفهومسازیهای خود بهره گرفته است.